دانلود نرم افزار فشرده ساز WinAce Archiver v2.6/نرم افزار WinAce Archiver v2.6/برنامه WinAce Archiver v2.6/دانلود برنامه فشرده ساز WinAce Archiver v2.6/فشرده ساز WinAce Archiver v2.6/دانلود فشرده ساز WinAce Archiver v2.6/WinAce Archiver v2.6
فشرده ساز WinAce Archiver v2.6
WinAce Archiver
یکی از نرم افزار های معروف فشرده سازی فایل ها، این برنامه توانایی فشرده سازی به فورمت های ACE, ZIP, LHA, MS-CAB, JAVA JAR را دارد همچنین قادر به باز کردن فایل های فشرده به فورمت ACE, ZIP, LHA, MS-CAB, RAR, ARC, ARJ, GZip, TAR, ZOO, JAR میباشد. ایجاد آرشیو های چند قسمتی برای ذخیره سازی بر روی چندین دیسکت، گذاشتن کلمه عبور بر روی فایل ها، ایجاد فایل های اجرایی SFX و ...
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید
کلمات کلیدی:
مبتدا و خبر:
جمله اسمیه، جمله ای است که با اسم شروع می شود و دارای دو رکن اصلی است:
[ مبتدا مرفوع + خبر مرفوع ]
مبتدا، اسم مرفوعی است که در ابتدای جمله می آید و نیازمند خبری است تا در باره آن توضیح دهد.
خبر، آن چیزی است ( مفرد، جمله، شبه جمله ) که در باره مبتدا توضیح می دهد.
* خبر ممکن است به یکی از صورتهای زیر بیاید:
1- خبر مفرد: خبر مفرد، یعنی تنها با یک کلمه ( مفرد، مثنی، جمع ) خبر دهیم نه با جمله و نه با شبه جمله:
العلمُ مفیدٌ. /الحسدُ مذمومٌ / القرآنُ نورٌ. /اللیلُ مُظلمٌ. / الشّمسُ مُحرقةٌ. / المسلمونَ متحدونَ
2- جمله اسمیه: یعنی، آنچه بعنوان توضیح و خبر برای مبتدا می آید یک جمله اسمیه است که آن هم در درون خود از یک مبتدا و خبر دیگر تشکیل شده است:
الظلمُ مرتعُهُ وخیمٌ. / المؤمنُ بشرُهُ فی وجههِ.
3- جمله فعلیه: یعنی، آنچه بعنوان توضیح و خبر برای مبتدا می آید یک جمله فعلیه است که شرح ساختار آن ذکر شد:
الکلامُ یجرُّ الکلامَ . / الإنسانُ یعبدُ اللهَ. / المؤمنُ یأمرُ بالمعروفِ.
4- شبه جمله[1]: یعنی، آنچه در باره مبتدا بعنوان خبر و توضیح می آید، یا یک ظرف است و یا یک جار و مجرور: صورةُ الشهیدِ علی الجدارِ / الحمدُ للهِ. / القمرُ بینَ السحابِ / شرفُ المکانِ بالمکینِ
* خبر، وقتی بصورت جمله و شبه جمله می آید، اعراب آن محلاً مرفوع است.
ویژگیهای مبتدا و خبر:
* مبتدا و خبر هر دو از نظر اعراب مرفوع هستند.
* مبتدا اول می آید و خبر بعد از آن می آید. گاهی خبر بر مبتدا مقدم می شود. مثلاً:
1- اگر مبتدا نکره باشد و خبر شبه جمله: فی القرآنِ شفاءٌ
2-اگر خبر از ادات صدارت باشد مانند اسم استفهام: ما هذا؟
* اگر خبر مشتق باشد، در دو چیز با مبتدا مطابقت دارد:
1- عدد ( مفرد، مثنی و جمع ) 2- جنس ( مذکر و مؤنث )
المعلمُ مشفقٌ / المعلمانِ مشفقانِ / المعلمونَ مشفقونَ / المعلمةُ مشفقةٌ / المعلماتُ مشفقاتٌ
* اگر مبتدا و خبر هر دو معرفه باشند، میان مبتدا و خبر، ضمیر منفصل مرفوع می آید که به آن ضمیر فصل ( عماد ) گویند:
هذا هو الرأی الّصوابُ / المؤمنونَ هم المفلحونَ / الطّالبةُ هی المؤمنةُ
ضمیر فصل ( عماد ) دارای ویژگیهای زیر است:
1- از ضمایر منفصل مرفوع است.
2- هیچ نقشی در جمله ندارد.
3- معنی جمله را با تأکید بیان می کند .
4- از نظر عدد و جنس با مبتدا مطابقت دارد.
5- اگر بر سر مبتدا و خبر معرفه یکی از نواسخ[2] بیاید، باز هم ضمیر فصل می آید.
ترجمه ( است، هستند ) در ترجمه جملات اسمیه، اگر مبتدا مفرد باشد از فعل ربط ( است ) و اگر مثنی یا جمع باشد، از فعل ( هستند ) استفاده می کنیم که معادل این فعل در زبان عربی نداریم. المعلمُ مشفقٌ. ( معلم دلسوز است ) / المعلمونَ مشفقونَ. ( معلمین دلسوز هستند ) اگر میان مبتدا و خبر، ضمیر فصل بیاید، مضمون جمله مؤکد می شود و از کلمات ( فقط، تنها و همان ) استفاده می کنیم: هذا هو الرأی الّصوابُ ( این تنها نظر درست است ) * معادل (( داشتن )) در زبان عربی الفاظی همچون ( لِ- عندَ- لدی ) می باشد. لَهُ کتابٌ مفیدٌ ( او کتاب مفیدی دارد. ) / عندی قلمٌ ( من قلمی دارم. ) لدیهِ قلمٌ ( او قلمی دارد. ) / للرجلِ شَعرٌ أبیضُ ( مرد، موی سفیدی دارد. ) |
*** التّمرین، عیّن المبتدا و الخبر و اذکر نوع الخبر ثمّ ترجم العبارات.
الف) قناعةُ بالقلیلِ خیرٌ من تَعرُّضٍ للمخاطرِ. ب) صدرُ العاقلِ صندوقُ سرّهِ. ج) کلامُ اللهِ دواءُ القلوبِ. د) الشّرُ قلیلُهُ کثیرٌ. ه) المطرُ من السّحابِ. و) القمرُ بینَ السّحابِ. ز) العلمُ یضمنُ سعادةَ الأمةِ. ح) المالُ و البنونَ زینهُ الحیاةِ الدّنیا. ط) الّشعراءُ یَتَّبعهم الغاوونَ... ی) و لِمَن خافَ مقامَ ربّهِ جَنّتانِ. ک) مشاورةُ العقلاءِ یزیدُ قدرةَ الإنسانِ. م) للبلبلِ صوتٌ جمیلٌ و للبحرِ صوتٌ رنّانٌ . ن) أخوکَ مَن یعرفُکَ فی وقت الشّدة.
[1] - شبه جمله یعنی جار و مجرور یا ظرف زمان و مکان
[2] - نواسخ مانند افعال ناقصه و حروف مشبها بالفعل: إنّکَ أنتَ الوهاب.
کلمات کلیدی:
در یک اتفاق نادر یک جوان بطور همزمان با دو دختر ازدواج کرد.
بگزارش البرز یک جوان اهل کاشمر بطور همزمان با دو دختر مورد علاقه خود در یک روز ازدواج کرد.
داماد که یک پسر 16 ساله است دراتفاقی نادر دو دختر همسن و سال خودش را به عقد دائم در آورد تا رکورددار این نوع ازدواج در زیر سن قانونی کشور باشد .
این ازدواج زمانی رخ میدهد که این جوان 16 ساله ابتدا با دختر عمه خود ازدواج کرده و بعد به دنبال عشق و احساس دیگری رفته و همین امر موجب ازدواج همزمان با دو دختر میشود.
جالب اینجاست که هر یک ازهمسران این مرد جوان از این ازدواج راضی بوده واز این اتفاق ابراز خرسندی میکنند.
گفتنی است یکی از همسران این مرد دخترعمه و دیگر نسبتی با وی نداشته است.
این اتفاق نادر در روستای دهمیان از توابع کوهسرخ شهرستان کاشمر رخ داده است .
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
روزی که امیرکبیر گریست
سال 1264 قمری، نخستین برنامهی دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبلهکوبی میکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبی به امیر کبیر خبردادند که مردم از روی ناآگاهی نمیخواهند واکسن بزنند. بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان میشود هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باختهاند، امیر بیدرنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله میکوبند. اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهی شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیدهاند. در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده میشود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بدهی.. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمیگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد... در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مردهاند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور میکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هایهای میگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچهی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع میکنند. تمام ایرانیها اولاد حقیقی من هستند و من از این میگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: