سلام
خوب کم کم تابستون هم داره رو به پایان می ره .............
مثل بیشتر سال ها امسال هم سر در گم هستم که سال دیگه کجا باشم.
وقتی تدریس می کردم سال که تموم می شد معلوم نبود سال دیگه کجا بفرستنمون و کجا ها را بتونیم انتخاب کنیم....
البته هر که زورش بیش ( حالا زور رو به امتیاز و چیزای دیگه و حتی لج بازی می تونین تعبیر کنین!) جایش بهتر!
(چیزای دیگه) که همیشه جای خودشو داشته اما لج بازی دیگه خیلی عجیبه! ............
بگذریم زیاد وارد مباحث بحث بر انگیز و گوش تیز کن نریم! و گرنه دوباره توبه نیده خواهیم شد!
توپ شیر ماما
چیه؟ از دیدن این نوشته ها تعجب کردین؟!
حق دارین.............. در حال تایپ مطلب تو برنامه ی ورد بودم که پسرم عبدالله که الان سه سال و نیمشه اومد و با دیدن برنامه ی ورد خواست که کلماتی را که تازه یاد گرفته تایپ کنه، بنویسه .............
منم دلم نیومد پاکش کنم.
عبدالله ا از روزی که متولد شده کنار کامپیوتر بوده و تا حد زیادی با کامپیوتر کار می کنه در حد نصب برنامه ها و بازی و تایپ کلماتی خاص.
اینم بگم کار با کامپیوتر رو قبل از راه رفتن و حرف زدن یاد گرفت!
بگذریم ................
از اون چیزی که می خواستم بگم دور شدم.
می خواستم بگم که من دوساله تدریس نکردم و تو گروه های آموزشی اداره بودم.
امسال عزمم رو جزم کردم برم تدریس.
البته عزم قلبیم رو................. تدریس هرجا که باشه ......... مخصوصا کهورستان رو دوست دارم.
البته خود شهرمون اگه بود بهتر بود اما ترافیک معلّما تو ابتدایی خیلی خیلی زیاده.
مخصوصا که آمار دانش آموزا به شدت کاهش پیدا کرده و تو شهر 6 هزار نفری به زور سه تا کلاس تو هر پایه تشکیل می شه.
اما این عزم قلبی با پیشنهاد ها و چالش هایی روبروست.
اگه معنی چالش رو نمی دونید اشکال نداره یه چاله ای تصور کنید که سر راهتونه می تونید توش بیوفتید و سرو کله تون بشکنه و یا می تونید توش درخت بکارید و یا هر استفاده یا ضرر دیگه به شما برسونه!
پیشنهاد هایی از جاهای مختلف بهم شده! اما هیچ کدوم تدریس نیست.
بیشتر پیشنهاد ها عالی هستند اما دیگه از تدریس خیلی دور می شم! بعضی از دوستانم می گن تو تو نخ کامپیوتر هستی و باید از این استعدادت استفاده کنی .... اما من اعتقاد دارم از این استعداد کامپیوتری در را تدریس باید استفاده کنم. وگرنه کلیپ و بروشور و نمی دونم چیزای دیگه ساختن نشد استفاده مفید.
دوست دارم بگم کجاها پیشنهاد دادن اما گفتن اینجا همانا و خراب شدن کارها همانا!
آخه همونایی که تو نظرات و ایمیل ها به صورت ناشناس .................
ولش کن. فکر کنم بقیه شو خودتون بدونید.
اما آرزوی قلبیم اینه که تو یه روستا یه کلاس چهارم ابتدایی دستم باشه و براشون به بهترین شیوه تدریس کنم.
کاش زود تر تکلیفم روشن شه و بتونم خودمو تو تابستون برای سال تحصیلی جدید آماده کنم.
یک بار استعفا نامه رو نوشتم و امضا کردم و دادم به مدیر اداره اما گفت باید تو شورای اداری مطرح کنیم .
نمی دونم آیا آقا معلم دوباره آقا معلم می شه یا نه؟
کلمات کلیدی: