[ و فرمود : ] از کفاره گناهان بزرگ ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن است ، و غمگین را آسایش بخشیدن . [نهج البلاغه]
*بزرگترین بانک سوالات آزمونهای دوره ابتدایی-راهنمایی-دبیرستان*

سلام


اینقدر نا گفته دارم....از بچه ها ........... از
مدرسه ........از تدریس و.... چه نا گفته هایی که باید بگم چه اونایی که نباید
بگم!


گفتنی ها اونقدر زیاده که مجالی برای نوشتن من و
خوندن شما نمی مونه!


بالاخره معاون پرورشی هم اومد به اداره و این خودش
مایه ی امیده. تو جلسه ی معارفه که معاون پرورشی سازمان هم اومده بود مطالب
کاربردی و مفیدی مطرح شد... از این که با مشکلات بسیار تونستم به جلسه برسم خرسند
بودم.


اما از مدرسه براتون بگم:


 چیزی که به
شدت بهش نیاز دارم یه دیتا پروژکتوره که نه مدرسه می تونه بخره و نه هم اداره می
تونه بده!


آخه هزینه اش برای مدرسه زیاده و اداره هم اگه به یه
مدرسه بده مدارس دیگه هم می خوان و این برای اداره تهیه اش مشکل هست.


اما من اگه از زیر سنگ هم شده باید گیرش بیارم!


یه اتاق تجهیز کردیم به عنوان سینمای دانش آموزی و
اتاق تکنولوژی. هر چند حیطه ی کاری من پرورشیه اما تو مدرسه این حرفا نداریم و
برای همه ی حیطه ها کار می کنیم.


نه این که تقسیم وظایف نباشه ......... نه .....اما
اگر کسی در زمینه ی غیر تخصصی و وظیفه اش پیشنهاد و طرحی داشت ،راه اجراش بازه و
مدیر و معاونان و سایر کارکنان باهاش همکاری می کنن.


معلمان مدرسه ی راهنمایی با تکنولوژی بیگانه نیستند
و همه مشتاقند و منم سعیم بر اینه که زمینه رو فراهم کنم.


اما کمبود کامپیوتر و وقت و چند تا نکته .......
موانع ورود تکنولوژی هستن.......... (این چند تا نکته چیز خاصی نیست کسی نگران
نشه!)


یک روز با پروژکتور امانتی کلاس علوم رو برگزار
کردیم و معلم علوم که فرد بسیار خلاق و علاقمندی هستند ( یونس قنبری) سی دی آموزشی
تهیه کرده بود و 20 دقیقه ی وقت آخر هر زنگ رو به پخش فیلم آموزشی اختصاص دادیم.


جالب بود دانش آموزان کلاس سوم که شلوغ ترین هستند و
در ساعات آخر، بچه ها بیشتر شلوغ می کنن و عجله ی خونه رفتن دارن( طبق تجربه ی چند
هفته ی من!)آن روز آنچنان میخکوب نشسته بودن که خبرشون نشد کی زنگ خورد!


این اتاق که عکسش رو می تونید از وبلاگ مدرسه ببینید
تاریکتر از بقیه ی کلاس هاست و نور مناسبی برای دیتا پروژکتور داره.


به جای پره هم از دیوار استفاه کردیم و به دلیل
کهنگی مدرسه دیوار ها لکه های بسیاری داشتند که فعلا با کاغذ پوشش دادیم! و ان
شاءالله به زودی بتونه و رنگ می کنم.( زنده باد شغل دومم!)


-------------


راستی یادم رفت بگم هفته ی قبل برای اولین بار در
عمرم و برای اولین بار در تاریخ آموزش و پرورش شهرمون اینترنت رو به کلاس درس
بردم.


برای بچه ها از فرهنگ استفاده صحیح از اینتر نت گفتم
و وبلاگ مدرسه رو بهشون نشون دادم. شاید خیلی جاها بچه ها رو به کارگاه اینتر نت
ببرن اما آوردن اینترنت سر کلاس درس اونم فقط با یه لب تاپ چیز دیگه ایه! سرچ یا
همون جستجو تو گوگل رو هم بهشون یاد دادم و چند تا سایت مفید معرفی کردم.


دوست دارم به روز رسانی وبلاگ رو بسپارم به خود بچه
ها ...... اما ساعات کار برای پرورشی تو مدرسه خیلی کمه... و ناچاریم عصر ها به
مدرسه بریم که تا الان من به دلیل اشتغال به شغل دوم( رنگ آمیزی ساختمان!) عصر ها
مشغول بودم. و وقت کم دارم.


اما به زودی ناچارم خودم رو فارغ بکنم.


روزی که یکی از همکاران مرخصی بگیره و یا کلاسی
بیکاری داشته باشه می رم سر کلاس.


امروز هم زنگ هنر رفتم و یه چیزی رو ساختیم! اسمش رو
نمی دونم چیه! اما با چسپ چوب تکه های روز نامه را به بادکنک باد شده چسپوندیم و
هفت هشت لایه اش کردیم ... فعلا گذاشتیم تا فردا خشک بشه و بعد رنگش کنیم و بشه به
عنوان خیلی چیزا ازش استفاده کرد.


یه روز که رفتم خونه ی برادرم دیدم خانمش که هم دختر
عموی ماست و هم معلّم خلاقی هست داره به بادکنک کاغذ روزنامه می چسپونه و دفعه ی
بعد هم کار آماده اش رو دیدم.


اما یه فکری برای استفاده از این طرح به ذهنم رسیده
که بعدا می گم.


یه اعتقادی از بچگی دارم و اونم اینه که هر کاری می
خوای انجام بدی قبل از انجامش به کسی چیزی نگو... وگرنه موفق نمی شی!
................ نظر شما چیه؟ آخه تجربه برام ثابت کرده هر کاری قبل از انجامش
درباره اش صحبت کردم ( با کسایی که ربطی به کار نداشتن) نتونستم انجامش بدم و در
حد لاف زدن باقی مونده.


ببخشید که دوباره شروع کردم به روده درازی!


فقط یه کم از معلم پرکار و خلاق تربیت بدنی بگم...
آقای حسن میری... خودش به تنهایی ماشاالله یه فدراسیونه! برای بچه های شهرمون چه
دبیرستانی و چه راهنمایی و چه خارج از محیط آموزشی برنامه ریزی داره و از روی اصول
کار می کنه....


برای یه مسابقه ی طناب کشی نیم ساعت بچه ها رو نرمش
داد و گرم کرد......بسیار شوخ طبع هم هست اما در کارش بسیار جدی و با برنامه. براش
ارزوی موفقیت بیشتر دارم.


ممنون که تا آخر خوندین.... حالا به هر نیتّی!
...................


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط ROXANA 89/10/13:: 2:15 صبح     |     () نظر